بیانات حجت الاسلام پناهیان:
دو هدف عمده برای مبارزه با نفس: 1. دنیایی 2. اخروی
تا اینجای بحث ضرورت مبارزه با نفس و آثار آن را مورد بررسی قرار دادیم. در ادامه میخواهیم به معرفی دو هدف عمده برای مبارزه با نفس بپردازیم: 1- هدف دنیایی برای مبارزه با نفس و 2- هدف معنوی و اخروی برای مبارزه با نفس
هدف دنیایی: مبارزه با نفس، قدرت روحی ما برای لذت بردن را افزایش میدهد
هدف دنیایی مبارزه با نفس این است که به جای اینکه تعداد و تنوع لذتها را افزایش بدهیم، توان و قدرت روحی خود را برای لذت بردن افزایش بدهیم تا از زندگی خود لذت بیشتری ببریم. باید بدانیم که انسان وقتی میتواند زندگی خود را کنترل کند و لذت خودش را افزایش دهد که قدرت روحی خود را در مبارزه با نفس افزایش دهد. بعضیها که دلبستۀ لذت هستند، طمع دارند بدون مبارزه با نفس، به لذتهای فراوان برسند، غافل از اینکه اگر مبارزه نکنند، برای لذت بردن ضعیف خواهند شد. (توان و قوای روحیشان برای لذت بردن ضعیف میشود).
به جای افزایش تعداد و تنوع لذتها، قدرت روحی و روانی خود را برای لذت بردن افزایش دهید/لذت بیشتر از خواب، غذا و امور جنسی
اگر کسی خداشناس و معادشناس نبود و هدف خالق را از خلقت انسان نخواست ببیند و عالم آخرت را برای خودش به عنوان هدف درنظر نگرفت، باید به او بگوییم: «تو از همین زندگی مادی خودت چه میخواهی و چه توقعی داری؟ به جای اینکه به فکر این باشی که تعداد لذتهای خودت یا تنوع لذت بردن خودت را افزایش بدهی، یک کار دیگری بکن؛ قدرت روحی و روانی خودت را برای لذت بردن افزایش بده.
به عنوان مثال، به جای اینکه از زیاد خوابیدن لذت ببری که عواقب بد و بیماریهایی به همراه خواهد داشت، بیا از قدرت سحرخیزی استفاده کن که در این صورت اگر به خدا هم معتقد نباشی در درازمدت، خواب برای تو لذتبخشتر خواهد شد. یا اگر دنبال لذت بردن بیشتر از امور جنسی هستی، نگاه حرام را کنار بگذار تا از لذائذ جنسی، بیشتر بهره ببَری. اگر میخواهی از غذاخوردن لذت ببری، تنوع زیادی در غذا نداشته باش تا از غذاخوردن لذت بیشتری ببری. اگر میخواهی شادتر و خوشحالتر بشوی باید برخی از جرعههای غضب را فرو بدهی.»
مبارزه با نفس ارادۀ انسان را قوی میکند و او را «مردی برای همۀ فصول» میسازد/ زندگی بهتر در دنیا، با «مبارزه با نفس» ممکن است
اگر کسی توان لذتبری روح خود را افزایش دهد، از سپیدهدم، از شعر، از دریا، کوه و طبیعت لذتی خواهد برد که دیگران نمیبرند و از چیزهایی لذت میبرد که هر کسی لذت نمیبرد.
علاوه بر اینکه ما به مبارزه با نفس مجبور هستیم، برای داشتن یک زندگی بهتر در همین دنیا به آن نیازمند هستیم و الا وقتی سنّ ما بالا برود، با مشکلات زیادی مانند ضعف اعصاب، افسردگی، بیحوصلگی و ... مواجه خواهیم شد. مبارزه با نفس ارادۀ انسان را قوی میکند و او را «مردی برای همۀ فصول» میسازد و باعث میشود انسان در شرایط مختلف، سختی و آسایش، و تلخ و شیرین زندگی روحیۀ خوبی داشته باشد.
بعضیها آنقدر با هرزگی، روح خود را ضعیف کردهاند که از لذائذ اولیۀ زندگی هم لذت نمیبرند/ با عدم مبارزه با نفس، روح خود را تضعیف کردهایم
مبارزه با هوای نفس، روح انسان را قوی میکند و کسی که روحش قوی باشد از زندگی، بیشتر لذت میبرد. بعضیها آنقدر با هرزگی و عدم مبارزه با نفس، روح خود را ضعیف کردهاند که از لذائذ اولیۀ زندگی خودشان مثل لذت جنسی هم لذت نمیبرند. اینها چون از نظر روحی قوی نیستند از زندگی خود لذت نمیبرند، اعصابشان خُرد میشود و لذا به سراغ گناه میروند تا به خیال خود لذتی ببرند.
به امیرالمؤمنین(ع) گفتند شما که اینقدر کم غذا میخورید چطور در جنگها اینقدر قدرتمندانه میجنگید؟ حضرت فرمود: چوب درختانی که در بیابان هستند و آب کمتری میخورند خیلی محکمتر از چوب درختانی هستند که در کنار آب هستند، لذا من که کمتر غذا میخورم قویتر هستم. (وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُودا؛ نهج البلاغه/نامه 45)
متاسفانه ما با عدم مبارزه با نفس، روح خود را تضعیف کردهایم، پس به در خانۀ خدا برویم و بگوییم: ظلمت نفسی؛ یعنی "خدایا! من خودم را زدهام و نابود کردهام! من یک عمر به هوای نفسم گوش کرده و هرزهدلی کردهام، خدایا گناهان و هوسبازیهای مرا ببخش، من قوت و قدرت و ارادهای برای خودم باقی نگذاشتهام، تبدیل شدهام به یک آدم بدون قدرت تمرکز، حواسپرت، ناتوان از لذت بردن از طبیعت، آدمی که در اثر هوسرانیها دچار ضعف جسمی شده، آدمی که نمیتوانم به اطرافیان خود خدمت کند، یک آدم ضعیف النفس ... خدایا، دست مرا بگیر و ضعف مرا جبران کن. «قَوِّ عَلَى خِدْمَتِكَ جَوَارِحِي»(دعای کمیل)"
یکی از شخصیتها که نزد آیت الله بهجت(ره) رفته بود تعریف میکرد: طی صحبت کردن با ایشان متوجه شدم که آقای بهجت(ره) در آن سن و سال بالا، چه جزئیاتی را از گذشتهها هنوز به خاطر دارند! این حافظۀ قوی ناشی از چیست؟ طبیعتاً ناشی از مبارزه با هوای نفس است، البته با آداب و آیینی که دین به ما میگوید.
کسی که قدرت ندارد زندگی درستی داشته باشد، آخرت خودش را هم نمیتواند آباد کند
اگر کسی میخواهد در همین زندگی دنیایی خودش، ضعیف نباشد و قدرت روحی پیدا کند باید مبارزه با هوای نفس کند. وانگهی، این هدف اصلی برای مبارزه با نفس نیست. بلکه هدف «دنیایی» مبارزه با نفس است، و برای تأمین حداقل زندگی است نه حداکثر بندگی. اما کسی که اینقدر قدرت ندارد که زندگی درستی داشته باشد، آخرت خودش را هم نمیتواند آباد کند.
کسی که میخواهد به خلق خدا و به مملکت امام زمان(ع) خدمت کند باید استعداد، قدرت و توانایی این کار را داشته باشد و این توانایی با مبارزه با نفس به دست میآید.
بچههایی که خودکنترلی دارند، آدمهای موفقی خواهند شد، حتی اگر «آی کی یو» آنها پایینتر باشد/اصل اول برای رشد علمی در دانشگاهها، مبارزه با نفس است
اگر دانشگاهیان ما رازهای مبارزه با نفس و تأثیر آن بر قدرت روحی و فکری انسان را متوجه شوند، اصل اول در همۀ دانشگاهها برای رسیدن به رشد علمی، مبارزه با نفس و تقوا خواهد شد. این مساله را علم روانشناسی نیز ثابت کرده است. روانشناسی میگوید که «آی کی یو» عامل اصلی موفقیت و خلاقیت علمی نیست، بلکه عامل موفقیت، یک مفهوم دیگری است که وقتی توضیح داده میشود میبینیم همان مبارزه با هوای نفس است.
در آزمایشی، چند دانش آموز را در اتاقی میگذارند و تعدادی شیرینی هم در آنجا میگذارند و میگویند «بازی کنید ولی شیرینیها را نخورید، وقتی ما برگشتیم آنوقت بخورید، تا به شما جایزهای بدهیم.» برخی از بچهها گوش نمیکنند و شیرینیها را میخورند، برخی دیگر کمی صبر میکنند و بعد میخورند و تعداد کمتری تا آخر صبر میکنند. بعد از انجام آزمایشهای متعدد و رصد زندگی آنها در طی سالها، و بررسیهای آماری، به این نتیجه رسیدهاند که بچههایی که دیرتر شیرینی را خوردهاند و در واقع خودکنترلی بیشتری داشتهاند، در زندگی موفقتر بودهاند؛ هرچند «آی کیو» آنها پایینتر بوده است.
جوانی که به موسیقی عادت کند، بخشی از قوای ذهنی خودش را از بین برده است/هر ضعف نامعقول در زندگی دنیایی ما، به دلیل ترک مبارزه با نفس در جای لازم است
چرا یک زمانی مقام معظم رهبری فرمودند در دانشگاهها موسیقی را ترویج ندهید؟ فقط به خاطر حرمت برخی از انواع موسیقی نبود، بلکه شاید بیشتر به خاطر ضرورت حفظ توان علمی و تولید علم بود. حضرت امام(ره) و استاد ایشان مرحوم شاهآبادی(ره) میگفتند جوانی که به موسیقی عادت کند بخشی از قوای روحی و ذهنی خودش را از بین برده است و دیگر انرژی و توان لازم برای کار علمی نخواهد داشت. چون موسیقی تمرکز آدم را میگیرد.
برخی میگویند: اتفاقاً موسیقی به ما تمرکز میدهد! ولی مسئله این است که نباید برای ایجاد تمرکز به موسیقی وابسته باشیم، باید خودمان بتوانیم به خودمان تمرکز بدهیم و الا قوای ذهنی ما تضعیف خواهد شد. لذا حضرت امام(ره) میفرمود جوانی که به موسیقی عادت کند، دیگر خاصیت و توان نخواهد داشت. (دستگاه تلويزيون يا دستگاه راديو كه آموزنده بايد باشد، قدرت بدهد به جوانهاى ما، جوانهاى ما را نيرومند كند، نبايد دستگاه تلويزيون جورى باشد كه ده ساعت موسيقى بخوانند. جوانى كه نيرومند هست از نيرومندى برگردانند به يك حال خُمار و به يك حال خَلْسَه، مثل همان ترياك مىماند اين هم اينقدر با او فرق ندارد، اين يك جور خلسه مىآورد، آن يك جور خلسه مىآورد.؛ صحيفه امام، ج9،ص205) (و از جمله چيزهايى كه باز مغزهاى جوانها را مخدّر است و تخدير مىكند موسيقى است. موسيقى اسباب اين مىشود كه مغز انسان وقتى چند وقت به موسيقى گوش كرد، تبديل مىشود به يك مغزى غير آن [مغز] كسى كه جدّى باشد. از جدّيت، انسان را بيرون مىكند، و متوجه مىكند به جهاتى ديگر. تمام اين وسائلى كه حالا اين بعضيش بود، و الى ماشاء اللَّه وسائل درست كرده بودند، همه براى خاطر اين بود كه ملت را از مقدّرات خودش غافل كند، و متوجه به جهات ديگر بكند، منحرف كند او را از مسائل روز كه مبادا مزاحمش بشود...؛ صحيفه امام، ج9،ص200) (يك آدم افيونى نمىتواند فكر كند براى يك مملكت. يك آدمى كه مغزش به موسيقى عادت كرد نمىتواند براى مملكت مفيد باشد.)(صحیفه امام،ج9،ص464)
البته حضرت امام گاهی خیلی محکمتر با موسیقی برخورد میفرمودند. (اگر بخواهيد مملكتتان يك مملكت صحيح باشد، يك مملكت آزاد باشد، يك مملكت مستقل باشد، مسائل را از اين به بعد جدّى بگيريد. راديو و تلويزيون را تبديلش كنيد به يك راديو و تلويزيون آموزنده، موسيقى را حذف كنيد. نترسيد از اينكه به شما بگويند كه ما موسيقى را كه حذف كرديم كهنه پرست شديم! باشد ما كهنه پرستيم! از اين نترسيد. همين كلمات نقشه است براى اينكه شماها را از كار جدى عقب بزنند. اينكه مىگويند كه اگر چنانچه موسيقى در راديو نباشد آنها مىروند از جاى ديگر مى گيرند موسيقى را، بگذار بگيرند از جاى ديگر، شما عجالتاً آلوده نباشيد؛ آنها هم كم كم برمى گردند به اينجا. اين عذر نيست كه اگر موسيقى در راديو نباشد، آنها مىروند از جاى ديگر موسيقى مىگيرند. حالا اگر از جاى ديگر موسيقى بگيرند، ما بايد به آنها موسيقى بدهيم؟! ما بايد خيانت بكنيم؟! اين خيانت است به يك مملكتى، خيانت است به جوانهاى ما. اين موسيقى را حذفش كنيد بكلى، عوض اين يك چيزى بگذاريد آموزنده باشد. كم كم مردم را و جوانهاى ما را عادت به آموزندگى بدهيد؛ از آن عادت خبيثى كه داشتند برگردانيد. اينكه مىبينيد كه جوانها اگر اين نبود مىروند سراغ موسيقى ديگر، براى اين كه اينها عادت كردند! اين شاهد بر اين است كه جوانهاى ما فاسد شدند. الآن ما موظّفيم كه اين نسلى كه فاسد شده برگردانيم به صلاح و نگذاريم اين كوچكهاى ما فاسد بشوند، اينها را جلويش را بگيريم، بايد جدّ باشد اين مسائل.(صحيفه امام، ج9،ص205)
(تحول به اين معنا كه راديو تلويزيون در زمان طاغوت كارهاى طاغوتى مىكرد. نصف كارش به اين مىگذشت كه جوانهاى ما را تضعيف كند به واسطه موسيقى. موسيقى تضعيف مىكند روح انسان را. موسيقى اسباب اين مىشود كه انسان از استقلال فكرى مىافتد. نصف كار راديو تلويزيون قضيه موسيقى بود... يك كارهايى بكنيد كه موسيقى را تركش كنيد. شما خيال نكنيد كه موسيقى يك چيزى است براى يك مملكت مترقى. موسيقى خراب مىكند دِماغ بچههاى ما را؛ مغز بچههاى ما را فاسد مىكند. دائماً تو گوش يك جوان موسيقى باشد، اين ديگر به كار نمى رسد؛ اين ديگر نمىتواند فكر جدى بكند. اينكه ما مىگوييم كه اينها را از بين ببريد و مكرر من گفتهام، شايد تا حالا ده مرتبه بيشتر من به آقاى قطب زاده(سرپرست وقت سازمان صدا و سیما) گفتهام كه آقا اين را برداريد از آن، مىگويد نمىشود. من نمىدانم اين «نمىشود» يعنى چه؟ چرا نمى شود؟ شما به عرض من گوش بكنيد. من عرض مىكنم كه اگر ما يك كارى كه صلاح ملتمان است بكنيم، غربيها يا غرب زدهها بيايند به ما اشكال بكنند و بگويند كه اينها كهنه پرستند، ما بايد دست برداريم برويم سراغ آنها؟ يا نه، ما بايد مصلحت خودمان را ملاحظه كنيم. ما بايد ملاحظه كنيم به اينكه اين دستگاهى كه بايد معلّم جمعيت باشد، بايد مربى جمعيت باشد، بايد سازنده باشد، انسان جورى بار بياورد كه در فكر مقدّرات خودشان نباشند، دنبال اين باشند كه بنشينند اينجا، و عرض بكنم كه اين مسائل را از سمع و بصر تحويل بگيرند، و باطنشان اصلًا بعد از چند روز خراب بشود، تهى بشود... نترسيد از اينكه به شما بگويند كهنه پرستيد 50! سال به ما گفتند، بگويند، ما همينيم. مسائل را جدى بگيريد، نه مسائل را گوشتان به اين باشد كه از اروپا چى مىگويد... و اگر شما بخواهيد خوب انجام بدهيد، بايد اين راديو تلويزيون را از اين چيزهايى كه ضعف در قلب انسان، در مغز انسان مىآورد، انسان را از انسانيت خودش بيرون مىكند، استقلال فكرى را از دست مىدهد، اينها را بايد از او احتراز كنيد.؛ صحیفه امام،ج9، صص156-158)
انسان هر جایی دید برای زندگی دنیایی خودش ضعف نامعقول دارد، باید بداند این در اثر آنست که یک جاهایی لازم بوده، مبارزه با هوای نفس کند، نکردهاست.